- کفش کن
- جایی که در آن کفش ها را از پا درآورند
معنی کفش کن - جستجوی لغت در جدول جو
- کفش کن
- جایی که در آن کفشها را از پا در آورند و آنجا گذارند: (در کفش کن اطاق بزرگ آهو خانم وزن چادر سفید با شرم حضور و نزاکت دو نا شناس تازه بهم رسیده با هم سلام و علیک و احوالپرسی کردند)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در هم شکستن صف
صفدر، کنایه از دلیر، دلاور
کفش دوز، کسی که کفش می دوزد
آنکه بکار پردازد کسی که کاری ورزد کارگر مقابل کار فرما: (کار کن هست کار فرما نیست) (تاریخ سلاجقه محمد بن ابراهیم)، عامل کار گزار: (تا غایت که ضریبه خراج در ایام عمال و گماشتگان و کار کنان ماکان بن کاکی... بدویست دینار برسید - 3. {عامل موثر، عضو اداره یا موسسه ای عضو (بدین معنی جمع آن (کارکنان) مستعمل است)، دفتر دار جمعیتی که تحت ریاست زمیندار میباشد، مسهل منضج مقابل جوشانده، بادوام: قماش کار کن
نوعی حلوا: (بر افراختند از قفایش چو باد ز کا شکن سنجق عدل و داد) (بسحاق اطعمه)
آنکه معدن را کند تا فلز استخراج کند، مقنی
(کشتی) فنی است از فنون کشتی و آن چنانست که چون حریف دریابد که هیچ جای خودش در بند خصم نیست نا گاه با نوک پنجه پا بوسط پای حریف و بیضه او زند تا معلق بر زمین افتد: (خصم تیر آور اگر دم زند آماجش کن، بزنش کفشکی و چکمه مرحاجش کن خ) (گل کشتی)
کفش کوچک، در علم زیست شناسی سم شکاف دار مانند سم گاو، گوسفند و آهو
کفش کوچک کفش کوچک، سم شکافدار مانند سم گاو و گوسفند ظلف مقابل سم حافر: (هرچ کفشک دارد وحشی و خانگی چون بزو گوسفند نخجیر و گوزن)